ای خدای مهربان!
به نامت و به یاریت... مدت هاست فراموش کرده ام. یا بهتر بگویم، خودم را به فراموشی زده ام. مدتهاست تا تو را می بسنم، چشمانم را می بندم که انگار ندیده ام. مدتهاست که دیگر، آن آدم قبلی نیستم....
View Articleنسل من...!
ــ میدونم طولانیه! شاید از نظر شما، خیلی!! اما ممنون می شم بخونیدش!! . . آهای، با شمام. آری، با شما. دقیقا با خود خود شما.... آهای مسلمان ها، آهای با ایمان ها، آهای روشن فکر ها، آهای کتاب خوانده ها،...
View Articleقبل ها...
انگار دوباره برگشتم به قبل. به خیلی قبل. به خیلی خیلی قبل. قبل از اون رزی که تو رو ببینم. قبل از اون روزی که بتونم به یک موجود زنده، غیر از خودم فکر کنم. قبل از اون روزی که دلم برای کسی تنگ بشه، قبل از...
View Articleکجا؟!!!
این قصه از روزی شروع شد، که تو نبودی... اومده بودی، اما هنوز نبودی. روزی که من به دنبال چیزی می گشتم، که نمی دونستم چیه، کیه، ... زندست یا مرده، تو جیب جا میشه یا نه، جاندار یا بی جان، شیشه ای، فلزی یا...
View Articleراه بی پایان...!
در میان جاده، روی تخته سنگ بزرگی، تک و تنها نشسته بود. دستانش را زیر چانه اش زده بود و به ماه می نگریست. تقریبا خیلی وقت بود که آنجا نشسته بود. لبخند ماه او را تسخیر کرده بود و او روزها و شبها، بی...
View Articleیک دوست داشتن!!
دوست داشتن برای چیست؟! برای اینکه هم قدمی برای پاهایت بیابی؟ برای اینکه لا به لای انگشتان سردت را دست گرمی پر کند؟برای اینکه تری گونه هایت را کسی پاک کند؟ برای اینکه گوشهایت حرفهای زیبایی برای شنیدن...
View Articleتکرار نفرت انگیز....!!!
سه پایه و پیرمرد و ترازوی خرابش، جزو دکور اصلی خیابان شده اند. احساس نفرت انگیز من هم اگر دیده می شد، حتما همیشه، آنجا با آنها بود! کنجکاوی از نمایش اعداد نجومی ترازو، لذت خالی کردن کیف پول، فرقی نمی...
View Articleپس این سکوت نشانه چیست؟!
۰۰ اینجا کجاست؟ اتاقی زیبا با سقفی بلند، دیوارها را کاغذ دیواری صورتی رنگی پوشانده. برعکس همیشه که دیده بودم، اتاق، هیچ لوستر یا چراغی که از سقف آویزان باشد ندارد و به نور لایت صورتی رنگی، که نمی دانم...
View Articleیک سوال....؟!!!
باید یک اسم جدید انتخاب کنم، باید بتوانم خلاقیتم را به کار بیاندازم. باید محفظه خالی مغزم را پر کنم. واژه عشق به کارم نمی آید. معنی دوست داشتن را هنوز نمی دانم. کلمه دلتنگی خلقم را تنگ می کند. چشم...
View Articleخداحافظی...
رفتی... بی خداحافظی... با خداحافظی... بی خبر... با خبر... من هم می روم،... منتظر روشن شدن چراغ خانه ات خواهم ماند... برایت شیون خواهم کرد... شاید بیایی... نمی دانم... دیر یا زود... می دانم می آیی... ....
View Article
More Pages to Explore .....